دانلود مستقیم نسخه متنی کتاب از سایت
دربارهی کتاب قدرت بیقدرتان
واتسلاف هاول در کتاب قدرت بیقدرتان که در سال ۱۹۷۸ و پس از سرکوبی بهار اصلاحطلبی در پراگ منتشر شد، درباره ماهیت یک نظام ایدئولوژیک جدید به اسم «پساتوتالیتر» حرف میزند. موضوعی که از عوامل بیداری مردم چکسلواکی و وقوع انقلاب مخملین به رهبری هاول شد.
واتسلاف هاول در این اثر نظام پساتوتالیتر را نوعی از رژیم تمامیتخواه توصیف کرده است که از پایه و اساس با دیکتاتوری کلاسیک فاصله و با دریافت معمول از توتالیتریسم (تمامیتخواهی) تفاوت دارد. او ماهیت این نوع رژیم را شگفتانگیز میداند چون به اسم آزادی، کارگران و انسانها، آنها را به بردگی میگیرد و بهنام دموکراسی انتخاباتی نمایشی برگزار میکند و به نام جریان آزاد، اطلاعات و آزادی بیان، انسانها را از شنیدن و خواندن دیدگاههای مختلف محروم میکند. این رژیم همهچیز را جعل و وارونه نشان میدهد و وانمود میکند به حقوق بشر احترام میگذارد؛ اما درواقع همیشه در حال وانمود کردن با دستانی پوشیده در دستکشهای ایدئولوژیک است. برای همین است که زندگی در چنین نظامی، آکنده از دورویی و ریا و دروغ است. لازم نیست مردم همهٔ دروغها و مغلطههای این نظام را باور کنند، اما باید چنان رفتار کنند که گویی باورشان دارند، یا دست کم در سکوت از کنارشان بگذرند. لزومی ندارد این دروغها را بپذیرند. کافی است بپذیرند که با این دروغها و در بطن آنها زندگی کنند، زیرا بدینترتیب بر نظام صحه میگذارند.
هاول در قدرت بیقدرتان به مخاطبانش نشان میدهد که ریشه اغلب جنبشها و اعتراضات که علیه رژیمهای پساتوتالیتر شکل میگیرد از انسانهای بیقدرت غیرسیاسی است و بر اساس مسایل غیرسیاسی به وجود میآید، زیرا، زندگی تحت اسارت رژیمهای پساتوتالیتر به جایی میرسد که هرعمل صادقانه و مسئولانه غیرسیاسی هم به معنای مقابله با نظام تلقی میشود. واتسلاف هاول در بخشهای پایانی کتاب نشان میدهد که نه تنها از نظامهای پساتوتالیتر گریزان است، بلکه از تحقق نظامهای دموکراتیک پارلمانی سنتیای هم که میتوانند انسانها را «فوقالعاده ظریفتر و تلطیفشدهتر، در مقایسه با شیوههای خشن جوامع پساتوتالیتر» فریب دهند و بازیچه خودشان کنند نگران است.
کتاب قدرت بیقدرتان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
قدرت بیقدرتان یک کتاب افشاگر و جذاب فلسفی، سیاسی و اجتماعی است که خواندن آن به محققان، پژوهشگران و علاقهمندان به جریانات سیاسی، جامعهشناسی، فلسفه و تاریخ پیشنهاد میشود.
دربارهی واتسلاف هاول
واتسلاف هاول در ۵ اکتبر ۱۹۳۶ در پراگ، در خانوادهای روشنفکر متولد شد. او نویسنده، نمایشنامهنویس، سیاستمدار و اولین رئیسجمهور جمهوری چک از ۲ فوریه ۱۹۹۳ تا ۲ فوریه ۲۰۰۳ بود. واتسلاف هاول یکی از مهمترین متفکران در میان مخالفان کمونیست دههٔ ۱۹۷۰ بود. او مقاطع زمانی مختلفی را هم به دلیل این دشمنی در زندان سر کرد. هاول مدتی را به عنوان کارگردان تئاتر کار کرد و نمایشنامهی جشن باغچه را به روی صحنه برد که جوایز بسیاری را نصیبش کرد. هاول در سال ۱۹۸۹ اولین رئیسجمهور غیرکمونیست حکومت چکسلواکی شد، وی نقشی کلیدی در پیروزی انقلاب مخملین چکسلواکی داشت، انقلابی بدون خونریزی که منجر به فروپاشی حکومتِ کمونیستی چکسلواکی و تشکیل دو کشور جدید چک و اسلواکی شد. در سال ۲۰۰۳ او موفق به دریافت جایزه صلح گاندی از طرف حکومت هند به خاطر حمایتهایش از حقوق بشر در بدترین شرایط و فعالیتهای صلح دوستانه شد. جشن باغچه، نامهای به الگا، قدرت بیقدرتان و زندگی در حقیقت از آثار واتسلاف هاول هستند.
واتسلاف هاول در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۱ چشم از دنیا فروبست.
جملاتی از کتاب قدرت بیقدرتان
بیشتر اوقات برای توصیف نظام حاکم بر ما از لفظ «دیکتاتوری» استفاده می شود؛ بهعبارت دقیقتر، دیکتاتوریِ یک بوروکراسی سیاسی بر جامعهای که سعی کردهاند آن را از نظر اقتصادی و اجتماعی یکدست و همسان کنند. ولی متأسفانه لفظ «دیکتاتوری»، صرفنظر از اینکه چقدر در موقعیتهای دیگر میتواند مفهوم و قابلدرک باشد، به جای اینکه ماهیت واقعی قدرت را در نظام فعلی روشنتر کند به ابهام و نامفهومیاش دامن میزند. با این واژه معمولاً گروه کوچکی از افراد در ذهنمان تداعی میشود که حکومت و زمامداری یک کشور را با توسل بهزور قبضه کردهاند، و کاملاً علنی و با استفاده از ابزارهای بلاواسطهای که در اختیارشان هست اعمال قدرت میکنند و بهلحاظ اجتماعی از اکثریت مردم تحت حکمرانیشان بهراحتی قابلتشخیص هستند. یکی از اساسیترین جنبههای این دریافت سنتی یا کلاسیک از دیکتاتوری این فرض است که دیکتاتوری امری است موقتی و گذرا و فاقد ریشههای تاریخی؛ تو گویی وجودش فقط وابسته به حیات بنیانگذارانش است و گستره و اهمیتش به یک محل مشخص منحصر میشود، فارغ از ایدئولوژی خاصی که برای مشروعیتدادن به خودش به کار میگیرد، و قدرتش در نهایت از تعداد و توان تسلیحاتی سربازان و نیروهای پلیس نشأت میگیرد. مهمترین خطر برای وجودش هم احتمال سربرآوردن کسی است که قدرت و تجهیزات بیشتری از همین نوع در اختیار دارد و این نظام را ساقط می کند.